|
« خدا را لاله ام با من سخن گو»
خدا را لاله ام با من سخن گو
بگو با من برادر جان سرت کو
الهی که شود خواهر فدایت
نمی آید دگر صوت دعایت
«دعا کن خواهرت زینب بمیرد
نماند بعد تو ماتم بگیرد»
منم ماتم گرفته در عزایت
بمیرد خواهرت زینب برایت
برچسبها: شعر, اشعار, شعر محرم, اشعار محرم,
«پرستار حسین»
منم زینب پرستار حسینم
همیشه یار و غمخوار حسینم
قسم بر ذات یکتای الهی
پریشان و گرفتار حسینم
اگر آواره ام در دشت و صحرا
خدا داند که بیمار حسینم
به وقت گریه ها تا آخر عمر
به فکر چشم خونبار حسینم
هزاران بار اگر من کشته گردم
به جان و دل طرفدار حسینم
برچسبها: شعر, اشعار, شعر محرم, اشعار محرم,
« آه زینب»
آهِ زینب بوی غربت می دهد
بوی تنهائی و هجرت می دهد
آهِ زینب از نهادی سوخته است
چونکه چشمانش به رگها دوخته است
خیمه هایش بوی غارت می دهد
بوی ذلت با حقارت می دهد
این بُوَد آوای او در کربلا
یک مسلمان نیست در بین شما؟
من گُلم را تکه تکه دیده ام
تکه های پرپرش بوسیده ام
این گلم باشد که زیر دشنه است
میوه قلبم خدایا تشنه است
بسکه بی آبی بر او تأثیر کرد
رنگ رخسار گلم تغییر کرد
شاهد رگهای خونینش منم
بوسه بر رگهای او من می زنم
بر تنش دیدم که ده ها تیر بود
جای ده ها نیزه و شمشیر بود
پنجه صیاد را من دیده ام
شاهد آن چهره من گردیده ام
برچسبها: شعر, اشعار, شعر محرم, اشعار محرم,